یا علی ابن موسی الرضا (ع)
آقا جون بازم شرمندم کردی
آقا جون دلم واسه حرمت تنگ شده بود
آقا جون ممنونم
اگه لایق باشم فردا شب تو حرم ضامن آهو یادتون میکنم
التماس دعا
یا علی ابن موسی الرضا (ع)
آقا جون بازم شرمندم کردی
آقا جون دلم واسه حرمت تنگ شده بود
آقا جون ممنونم
اگه لایق باشم فردا شب تو حرم ضامن آهو یادتون میکنم
التماس دعا
خیلی وقت بود جمعه ها ننوشته بودم.
نمیدونم چرا هر کاری میکردم نمی شد.حتما شما نمی خواستید دیگه.
خوب حالا که اجازه دادید یه دنیا حرف دارم
اقا میدونی چیه
تمام مشکلاتی که تو این مدت داشتم و می خواهم فراموش کنم و بگم اگر این مدت از یارم دور بودم و چیزی ننوشتم؛؛؛؛
به خاطر مشکلات بود نه به خاطر کم سعادتی ؛؛؛به خاطر دستای پر گناهم ؛که شرم از نوشتن داشت؛
به خاطر چشمای پر از برق ؛آره برق آتش گناه ؛گناهانی که خواسته نا خواسته و برام پیش می یاد عادی تر از آب خوردن لذت می برم؛؛؛
اگر شما بیاین و بگید و درد و دل کنید و از بی وفایهام بگید من چه کنم...
مولا ؛در آغاز نه روی سلام داشتم ؛نه زبانی برای سلام کردن
مولا ؛آقا سلام
نمی دونم ؛ زمانی که شما بی وفایی منو دیدید ؛چی گفتید
زمانی که دیدید با شما عهد می بندم و بعد از مدتی حتی شما را از یادم می برم چی گفتید
اقا خاک بر سرم کنن اگه من مصداق این حدیث شده باشم.
«شیعیان ما به اندازه آب خوردن ، ما را نمی خواهند ،اگر بخواهند دعا می کنند و فرج ما
می رسد» « امام زمان (عج)»
اقا اگه منم اینجوری شدم
"پاکم کن و خاکم کن"
اقا اگه بخوام بنویسم از بی وفاییم و از وفای شما تمومی نداره.
ولی بقیش بمونه ................
التماس دعا
به نام حضرت دوست
مهربانم! مرا چه می شود. شوقی است در اندرون دلم که مرا به سوی تو میخواند. مرغ دلم را هوای پریدن در سر است. طاقت آن ندارد که لحظه ای را بی یاد حضرت دوست سر کند. بی قرار و اشفته ام. ای یار! ای زیباترین یار! مرا آنی کمتر ازآنی به خودم وامگذار. در اندرون من خسته دل آوایی است که به یاد تو مینوازد نغمه طرب انگیز و شور انگیز زندگی را. شوق وصال تو است که راهها را بر من هموار میسازد.مرا چه میشود امشب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!آسمان چشمانم بارانی است. وآسمان دلم شهاب باران. به کجا بگربزم ای یار ای زیباترین یار.به هر طرف که مینگرم تو را می بینم.در تمام دلتنگیهایم تو را می یابم. همه راههای زندگیم به سوی تو است که ختم می شود. با نام توست که ارامش می یابم. شوق وصال تو است که فراق را بر من هموار می سازد. نگاه مهربان توست که شور زندگی را به من هدیه می نماید. دستان مهربان توست که مرا چنان کودکی به دنبال خود می کشد. به خودم می نگرم و به سالهای که پشت سر نهاده ام در تمامی راهها حضور تو ای مهربان ادامه مسیر را برایم هموار کرده است این همه مهربانی؟ این همه لطف و من در ازای این همه محبت چه برایت اورده ام! کاش من نیز چون خورشید بودم خورشید سوزان که حیات را برای همه هستی به ارمغان می اورد. من چه خوشبختم که زیبا رویی چون تو را دارم مهربانی چون تو را دارم. هر صبح با خنده زیبای توست که چشمانم را به سوی هرچه لطف است می گشایم و تویی که بوسه های مهرت را به سوی من میبارانی. من دم گرم تو را آن هنگام که بر لبهایم بوسه میزند حس میکنم. کیست که تا این حد بتواند با من مهربان باشد. کیست که تا این حد بتواند به من نزدیک باشد حتی نزدیکتر از خود به خود. پنجره نگاهم را به هر سمت که میگشایم تو را می یابم. تو را می ستایم من ای عشق تو را با تمام نیازی که دارم به تو می ستایم. مرا بازگردان! مرا ای به پایان رسانیده آغاز گردان.
الهی و ربی من لی غیرک
میگن یه مطربی بود در مشهد به نام کریم تار زن.آلوده بود.خیلی بد بود.تارش سر شونش بود.داشت می زد و می رفت.تو راه دید یه جایی جمعیت خیلی زیاده.دم بازار فرش فروشای مشهد.پرسید چه خبره اینجا؟گفتن که آسیدهاشم نجف آبادی اینجا منبر میره(ایشان اهل دل بود.صاحب نفس بود.نفسش در مردم اثر می کرد).کریم تار زن یه مرتبه با خودش گفت که بریم در خونه خدا.ببینیم این چی می گه که این قدر مردم جمع میشن
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است...
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
خدا رو کرد به سوی این کریم تارزنه.وارد مسجد شد.شلوغ بود.همون دم در که مردم کفشاشونو در میارن زانو زد و نشست.مرحوم آسید هاشم رو منبر نشسته بود.دید یه مشتری براش اومده.از اون مشتریای عالی.بحثشو عوض کرد آورد توی توبه و رحمت و مغفرت حق.با لحن شیرینی که داشت شروع کرد این ابیات معروف رو خوندن:
باز آی باز آی هر آنچه هستی باز آی... گر کافر و گبر و بت پرستی باز آی
این درگه ما درگه نومیدی نیست........ صد بار اگر توبه شکستی باز آی
تارزنه شروع کرد گریه کردن.دستشو بلند کرد.صدا زد آی آقا یه سوال دارم ازت.سرها برگشت عقب ببینن سائله کیه.دیدن مطربه اومده.آلودهه اومده. ـسوالت چیه؟بپرس ـگفت رو منبر از قول خدا داری می گی باز آی باز آی هر آنچه هستی باز آی.سوالم اینه که اگه من آلوده برگردم رام می ده؟آخه من خیلی بدم. ـگفت عزیز دلم خدا در خونشو برا تو وا کرده.منم برا تو منبر رفتم.خدا این مجلسو برا تو آماده کرده.کریم تارشو بلند کرد زد زمین.تار شکست.گفت آقای نجف آبادی قیامت شهادت بده که من آمدم.آشتی کردم.
یکی از علمای بزرگ مشهد می فرمود کار این تارزنه به جایی رسید هر که در مشهد یه حاجت سختی داشت صبح میومد پیش این تارزنه می گفت آقا امروز رفتی حرم امام رضا سفارش ما رو بکن می رفت سفارش می کرد امام رضا حرف این مطربه رو می خرید.
جانم فدای رهبر / جانم فدای رهبر / جانم فدای رهبر / جانم فدای رهبر / جانم فدای رهبر
حقاکه تو از سلاله فاطمه ای
باخنده خود به درد ما خاتمه ای
زیباتر از این نام ندیدم به جهان
سیدعلی الحسینی الخامنه ای
جانم فدای رهبر / جانم فدای رهبر / جانم فدای رهبر / جانم فدای رهبر / جانم فدای رهبر
عشق فقط عشق علی
رهبر فقط سید علی
جانم فدای رهبر / جانم فدای رهبر / جانم فدای رهبر / جانم فدای رهبر / جانم فدای رهبر
شعری تقدیم به حضرت آقا که سر جانم انشالله فدای او باد
رهبر من نور چشمان من است
عشق او آیین و ایمان من است
ذوالفقار حیدری در دست او
طاعتش میثاق و پیمان من است
سیدی از نسل پاک فاطمه(س)
هم ز نسل شیر یزدان من است
در ولایت وارث آل نبی (ص)
جانشینی از امامان من است
همچو مه تابد به قلب شیعیان
نائب خورشید پنهان من است
در هدایت سوی حق آرد مر ا
این هدایت سمت قرآن من است
دوستانش دوست می دارم همی
دشمن او دشمن جان من است
آنکه مهر او ندارد در وجود
بی گمان همکیش نادان من است
در سخن چون ابر می بارد به دل
در کویر خشک باران من است
در حضورش موج دریا دیده ام
در کلامش راحت جان من است
در نگاهش غرق دریا می شو م
واژه هایش در و مرجان من است
قلب تارم را صفایی می دهد
جامع فکر پریشان من است
من مرید آن دل وارسته ام
او مراد و پیر عرفان من است
بوی یوسف می دهد پیراهنش
گرچه خودیعقوب کنعان من است
من چو سنگم او چو کوه بیستون
من چو مورم او سلیمان من است
من چو بلبل او چو باغ پر زگل
من چوبرگ او سرو بستان من است
نام او ورد زبانم روز و شب
عشق او درد است ودرمان من است
آرزوی دیدنش دارم به دل
در فراقش شهر زندان من است
ای خوش آن روزی که بینم رهبرم
ساعتی در خانه مهمان من است
هرگز ای یاران دعایش می کنید
شب نمازش ذکر یاران من است
روی خوبش با دو چشمت دیده ای
چهره اش چون ماه تابان من است
غرق دریای تهاجم را چه غم
ناجی کشتی ز طوفان من است
گر چه دشمن نقشه ها دارد بسی
حامی او حی سبحان من است
در امانت او ‹‹ امین ›› انقلاب
در شجاعت شیر میدان من است
راه او باشد ره پیر خمین (ره )
رهرو راه شهیدان من است
افتخار من بود ‹‹ سید علی ››
سرور من جان جانان من است
چون فقیه وعالم است ودین شناس
مرجع تقلید دوران من است
روز ششم ماه تیر از سال شصت
رهبرم جانباز ایران من است
ای خداوندا نگهدارش تو با ش
چون دعای او نگهبان من است
شعر امروزم که وصف رهبر است
بهترین اشعار دیوان من است
پیروانش نی به پاکستان و هند
درفلسطین است و لبنان من است
گوئیا مهدی(عج) چنین گوید که او
بهترین اصحاب و یاران من است
جانم فدای رهبر / جانم فدای رهبر / جانم فدای رهبر / جانم فدای رهبر / جانم فدای رهبر
دعا کنید دعا کنید دعا کنید دعا کنید دعا کنید دعا کنید دعا کنید دعا کنید دعا کنید