خوانـ کرمــ

خوان کرم گسترده ای .. مهمان خویشم برده ای .. گوشم چرا مالی اگر .. من گوشه نان بشکسته ام

خوانـ کرمــ

خوان کرم گسترده ای .. مهمان خویشم برده ای .. گوشم چرا مالی اگر .. من گوشه نان بشکسته ام

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روی سیاه» ثبت شده است

بسم الله 

وسلام نام خداست


دامن آلوده و روی سیاه آورده ام 

گرچه آهی دربساطم نیست آه آورده ام


   بیست تاریخی ماهم گذشت و شد آنچه می خواستیم (البته دریک قسمت وقسمت دگر هم چنان باقی است) و خدا مراد دلمان را به صلاحمان قرارداد ولی این روزها در این اندیشه ام که خدایا این ها همه می گذرد وفقط روسیاهی من نزد تو می ماند...

این را می نویسم تا بماند که من روسیاه آماده ام ... از برای هرکس و هرچیز نذر کردم و چله گرفتم الا برای تو...

الا برای تو که باید می خواندمت و چله ها می گرفتم که اگر تو را می خواندم همه کس و همه چیز راداشتم ...

پس کریما ، رحیما مرا بیاموز که تورابخوانم و غیر ازتورافراموش کنم ...


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۳۸
حسن زاده