خوانـ کرمــ

خوان کرم گسترده ای .. مهمان خویشم برده ای .. گوشم چرا مالی اگر .. من گوشه نان بشکسته ام

خوانـ کرمــ

خوان کرم گسترده ای .. مهمان خویشم برده ای .. گوشم چرا مالی اگر .. من گوشه نان بشکسته ام

۳ مطلب در دی ۱۳۸۹ ثبت شده است

عمرم گذشت و منتظر یک عنایتم

 

در جمع عاشقانم و مشتاق وصلتم

 

کامم به نام و یاد تو شیرین شد از ازل

 

از خاک پای کوی تو دادند تربتم

 

مردم اگر به فکر زیانند و شور سود

 

سودای غیر نیست به سر جز زیارتم

 

صد بار شکوه کرده ام از روزگارهجر

 

کی می رسد به گوش فلک این شکایتم

 

هر چند پای من به سرایت نمی رسد

 

من پایبوس مقدم ان ماه طلعتم

 

ماهی که شد خجالت مهر و ستاره اش

 

آید ندا  همیشه برو  من خجالتم

 

گر خاک پای یار نشد توتیای چشم

 

بهره مرا چه باشد از این عمر  خدمتم

 

اشکم چرا نمی رسد این بهر عشق را

 

جز اشک و عشق نیست مرا  بی بضاعتم

 

ای بر سریر نیزه  سر حق نمای تو

 

صد شکر  یافتم زغبار تو عزتم

 

خاکم اگر به مهر رخت ذره گشته ام

 

از اب و خاک کوی تو دادند قسمتم

 

گویم به رفع وحشت تاریک منزلم

 

خاک ترا ضمیمه نمایند خلعتم

 

خوش آندمی به خواب ببینم جمال تو

 

با نام نوکری  تو بخوانی که دعوتم

 

افسوس عمرکوته ما  در خطا  گذشت

 

سرمایه ای نمانده در این وقت هجرتم

 

ای لایق خلایق عالم عنایتی

 

بر من که سر هوا و چنین بی لیاقتم

 

عمرم به حسرت و هوس وصل در سرم

 

در جمع عاشقانم و مشتاق وصلتم

 

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۸۹ ، ۱۴:۴۷
حسن زاده
سلام این شعر را شاعرش را نمدونم کیه ولی خیلی قشنگه:

هوا آشفته بود و شهر مجنون
زمین سر در گریبان، چشم پر خون
حماسه می‌خروشید از گلوشان
ز رگ‌ها خون غیرت سخت جوشان
که عاشورا کسی رقصیده؟ او کیست؟
چه کس با شاه دین جنگیده؟ کوفیست؟!
از این غم شهر گویا پر ز شیر است
دی از گرمای این دل‌ها چو تیر است
همه عمارگون، آماده، هوشیار
تمام شهر بیدارند، بیدار
کسی حرمت شکن آشوب کرده
شغالی بیشه را مخروب کرده
الا ای فتنه گر، شیطان، حرامی!
میان بیشه‌ی شیران خرامی؟!
شما، ای جمله عالم گوش دارید
کلام آوازه‌ی بر گوش دارید
به ایران، رهبری فرزانه داریم
اشارت او کند جان می‌سپاریم
الا ای فتنه‌گر، ما مرد جنگیم
برای رجمت ای ابلیس، سنگیم
چو شمشیر آخته، در دست اوییم!
بمیرید از حسد، سر مست اوییم
ابابیلیم اگر بر فیل‌هایید
چو ریگی نرم آخر زیر پایید
9 دی سیل مردم باز جوشید
تمام سینه‌ها آخر خروشید
خس و خاشاک را از شهر راندند
سران فتنه زیر پای ماندند
ولی حرفیست بی پیرایه‌ای دوست
که این حرف از زبان یار حق گوست
"بصیرت " یاب، بیدارست دشمن
ز حقد و کینه تبدار است دشمن
صف آراییست! اما در غبار است
میان فتنه ره دشوار و تار است
چراغ راه ما را جز ولیّ نیست
کسی رهبر به جز "سید علی " نیست

التماس دعا

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۸۹ ، ۱۳:۳۹
حسن زاده

بسم الله

برروی گونه ها پر از اشک روضه هاست

تا مانده رد پای محرم بیا بیا


پی نوشت:

از بد عهدی ایام دلم ریش است و جایی و کسی نیست که........
گاهی فقط انسان محتاج است تا فقط کلمه ای بشنود فقط کلمه ای
نه حس همدردی میخواهد و نه حس لطافت .فقط میخواهد که بشنود ...
زمانه به من آموخت .......
تنها خواهی ماند
تنهایی دور از جمع بودن نیست دور از آرامش بودن هم هست .
بگذریم و بگذریم چون گذشته .......
التماس دعا.......
راستی و گاهی هم میخواهد که فقط شنیده شوی ولی.....
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۸۹ ، ۱۸:۵۱
حسن زاده