که عشق آسان نمود اول
يكشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۳۸ ق.ظ
بسم الله
وسلام نام خداست
دامن آلوده و روی سیاه آورده ام
گرچه آهی دربساطم نیست آه آورده ام
بیست تاریخی ماهم گذشت و شد آنچه می خواستیم (البته دریک قسمت وقسمت دگر هم چنان باقی است) و خدا مراد دلمان را به صلاحمان قرارداد ولی این روزها در این اندیشه ام که خدایا این ها همه می گذرد وفقط روسیاهی من نزد تو می ماند...
این را می نویسم تا بماند که من روسیاه آماده ام ... از برای هرکس و هرچیز نذر کردم و چله گرفتم الا برای تو...
الا برای تو که باید می خواندمت و چله ها می گرفتم که اگر تو را می خواندم همه کس و همه چیز راداشتم ...
پس کریما ، رحیما مرا بیاموز که تورابخوانم و غیر ازتورافراموش کنم ...
۹۲/۰۳/۰۵