خوانـ کرمــ

خوان کرم گسترده ای .. مهمان خویشم برده ای .. گوشم چرا مالی اگر .. من گوشه نان بشکسته ام

خوانـ کرمــ

خوان کرم گسترده ای .. مهمان خویشم برده ای .. گوشم چرا مالی اگر .. من گوشه نان بشکسته ام

۲ مطلب در مهر ۱۳۸۹ ثبت شده است

مولایم :  
 
یکی از اثرات محبت شما در زندگی من , نه بهتر است بگویم در زندگی ما , غمی است که برپیکره روح و روانمان کشیده شده و در اعماق وجودمان نفوذ کرده است . 
 
هر عیدی که فرامی رسد بنا است که ما بخندیم ؛ خوشحال باشیم و شادی کنیم و ما نیز می خواهیم در اعیاد چنین باشیم ؛ اما چه کنیم که غیبت تو خنده را به ما حرام کرده است . 
 
سرورم : ما درخوشحالی شما خوشحالیم اما در اعماق درونمان چنان غمی نهفته است که حتی الفاظ قادر نیستند بر پیکره اش لباس شوند . 
 
یا مولای : 
 
هر روز فرخنده ای که از ایام الله فرا می رسد ما شیعیان جشن می گیریم , اما درمیان فریادهای شهدایمان و نالهای کشته هایمان و آتش ظلمهائی که از زمان شهادت مادرت فاطمه زهراء برما روا داشته اند . 
 
خوشحالیهایمان را با اشک و خون ترسیم می کنیم و با بغض فرو کشیده لب فرومی بندیم و خواهیم گفت که سرچشمه زلال امامت آنگاه د ردل زمین فرو رفت که بانگ های فریاد : هل من ناصر ینصرنی , اباعبدالله علیه السلام بی جواب ماند.  
 
آقای من :  
 
این غم همواره درون سینه های ماست تا زمانی که ظهور بفرمائی . 
 
البته چنین است که حزن جز فرآورده محبت شما نیست. 
 
- چطور خوشحال باشد عاشقی که این چنین معشوقی دارد و به فراق او مبتلاست؟ 
 
- چطور بخندد تشنه ای که دریایی از آبی شیرین و زلال و خنک د رپیش دارد امابرای سیراب شدن از آن راهی نمی یابد ؟ 
 
- مولای من:  
 
- مامی خندیم اما این خنده فقط بر لبان ما نقش می بندد زیرا که در دلهای ما آتشفشانی از سنگهای گداخته حسرت نهفته است . 
 
- حسرت یک نگاه ... 
 
- حسرت سیراب شدن د ردریای چشمهایت و حسرت شنیدن سخنان حکیمانه ات . 
 
- امیدوارم هرگز نخواسته باشم به شمارش آورم اثرات محبتتان را در زندگیم , زیرا که محبت شما د رزندگی من نه تنها اثرنکرده است بلکه با روزگار من عجین شده است و گوشت و خون و پوستمان ازآن روییده است . اینکه بخواهیم از اثر چیزی در زندگیمان صحبت کنیم که بزرگترین رکن زندگی است شاید بی معنا باشد. 
 
حبیبا:  
 
چطور از اثر محبتت در زندگیم سخن بگویم و در حالی که دانه های عشقت هنگامی در قلبم کاشته شد که به من درس خداشناسی می دادی وقتی که ذرّه کوچکی بودم، در قبل از این عالم . 
 
و واضحتر بگویم . 
 
سیدی!  
 
کوچکترین تشعشع از اثرات محبتت در زندگیم متلاشی شدن همه وجودم و توجه همه قلبم و خیر دنیا و آخرت برایم . 
 
به امید آن روزی بیایی و به سرمای غربت و تاریکی جهل و زشتی ظلم خاتمه دهی . زیرا که زیبایی و خوبی جز با وجودتو معنا نمی شود .

سید ما و مولای ما:

برای ما دعا . مولای ما تویی . صاحب ما تویی .

غریبا :

ما به جز تو پشتوانه ای نداریم

هرگز نگویمت که دست من بگیر                                عمریست گرفته ای مبادا رها کنی

 


به قول این وبلاگ نویس های حرفه ای

پی نوشت۱:

یه چندوقت کمتر میشه بنویسم و کمتر هم به دوستان میتونم سربزنم که ازشون معذرت می خام.

پی نوشت۲:

دلم بد جوری هوس زیارت کرده ولی ......

پی نوشت۳:

برام دعا کنید که توی هفته دیگه کارهای مهمی دارم

دعا کنید حل بشه

یا علی مددی

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۸۹ ، ۲۲:۴۶
حسن زاده
فردا روز شهادت ولی نعمتمون . صاحب شهرمون . امام زاده واجب التعظیم . کریم ابن کریم . سیدالکریم

حضرت عبدالعظیم(علیه السلام)

من زار عبدالعظیم بری کمن زار الحسین بکربلا

کربلای ملک ری عبدالعظیم

یادگار مجتبی عبدالعظیم

اگه تونستید یه سر حتما به حرم آقا بزنید

التماس دعا

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۸۹ ، ۰۰:۲۸
حسن زاده