خوانـ کرمــ

خوان کرم گسترده ای .. مهمان خویشم برده ای .. گوشم چرا مالی اگر .. من گوشه نان بشکسته ام

خوانـ کرمــ

خوان کرم گسترده ای .. مهمان خویشم برده ای .. گوشم چرا مالی اگر .. من گوشه نان بشکسته ام

بسم الله

وسلام نام خداست...

نزدیک به یک سال می گذرد که درآتشی سوزان می سوزم...

کم تر شبی است که بدون آب دیده به خواب رفته باشم وآه های آتشین قلب و روح مرا خاکستر نکرده باشد...

خدایا نمی دانم تا کی باید بسوزم؟

تا چند رنجببرم؟

در همه حال و همه جا و همیشه تو شاهد بوده ای عشق پاکی داشتم و آن را به پرستش ذات مقدس تو ارتباط می دادم...

ولی عاقبتش به آتشی سوزان مبدل شد که وجودم را خاکستر کرد...

احساس میکنم تا ابد خواهم سوخت...

شمعی سوزان خواهم بودکه از سوزش من شاید بشریت لذت خواهد برد...

خدایا از تو صبر می خواهم و به سوی تومی ایم خدایا تو کمکم کن...

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۱ ، ۱۵:۴۰
حسن زاده

بسم الله

وسلام نام خداست...

«أللّهُمَّ العَنِ الّذینَ بَدّلوا نِعمَتَک وَ اتَّهَموا نَبیّک و جَحِدوا بِآیاتِک

و سَخِروا بِإمامِک و حَمَلوا النّاسَ عَلی أکتاف آلِ مُحَمّد

أللّهم إنّی أتَقَرّبُ إلَیکَ بِاللّعنَة عَلَیهِم و البَرائَة

مِنهُم فِی الدُّنیا و الآخِرَة یا رَحمن»

«خدایا لعنت کن کسانی را که تبدیل کردند نعمتت را و متهم کردند

پیغمبرت را و انکار کردند آیاتت را و مسخره کردند امامت را

و سوار کردند مردم را بر دوش آل محمد! خدایا من تقرب می جویم به سویت

به وسیله لعنت بر آن ها و بیزاری از آن ها در دنیا و آخرت؛ ای مهربان!»

دعای بعد از زیارت حضرت ابالحسن، علی بن موسی (علیه السلام)

. . .

مقدمه نمی خواهد؛ سخنم را آغازمی کنم با هشدار!

حواست باشد! همه چیز و همه کس وسیله بازی نیست!

عباس علیه السلام قرار نیست تا ابد در برابرت تسامح و تساهل کند

و ندیده و نشنیده انگارد مزخرفاتت را!

اگر سیلی را خوردی، دیگر گله نکن و نگو که نگفتی و نمی دانستم و بی هوا زد!

. . . وَ سَخِروا بِإمامِک . . .

آنانی که امامت را به سخره گرفتند!

آنانی که در عاشورا، حسین بن علی علیه السلام را مسخره کردند

و در عوض نصیحت و خیرخواهی، کف و سوت و هلهله تحویل دادند،

از آسمان نیامده بودند؛ یک مشت حرام خور بودند، مثل تو!

در «فِیس بوک»- آغوش اسرائیل- «کمپین» راه می اندازی که یادآوری امام «...» به شیعیان؟!

می بینم روزی را که «کمپین» راه بیندازند برای بدرقه ی نعش نحس خودت و خاندانت!

پیغمبر را ابتر خواند آن دم بریده، تمام پسران از سگ بدترش جلوی

چشمانش نفله شدند و هیچ نماند برایش!

به چه می نازی ؟! حرف نداری برای زدن، دست یازیده ای به مسخره کردن امام معصوم؟!

اگر ایرادی دیده ای مثل مرد بیا و رو در رو بر صورت شیعه بکوب! اما از گربه ترسو تری!

«اولئِک کَالأنعام، بَل هُم أضَلُّ سَبیلاً...»

یقین بدانید، هم تو و هم هر هم مسلک تو! اگر سر سوزنی تناقض پیدا می کردید،

تا به حال هزاران بار برصورت شیعه کوفته بودید...

  اما؛ «وَ لَو کانَ من عِندِ غَیرِ الله، لَوَجَدوا فیه اختِلافاً کثیراً...»

تیرهای ترکش استکبار تمام شده و هرچه می گویید همه «بلا استثنا» حرف مفت است!

دست بردار و سر جایت بنشین تا دودمانت بر باد نرفته، که:

«شمشیر خشم شیعه پدیدار می شود...!»

 


 بعد نوشت:

این روزها آب و هوای دل ابری است با طوفان ها و باران های شدید....

دعا کنید سیل جاری نشود.....

 

 

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۱ ، ۱۹:۴۶
حسن زاده

بسم الله

و سلام نام خداست

سیدمرتضی آوینی، نامی که ۱۹ سال است در فصل بهار می‌شنویم و هر سال این روزها به یادش یک یادش بخیر نثارش می‌کنیم.

آری او که سیمایش را با آن عینک بزرگ، محاسن پرپشت و موهای به یک طرف شانه‌زده‌اش را بارهادر جعبه جادو نگریسته و صدای محزونش را در لابلای نوای تیر و خمپاره‌ها بارهاشنیده‌ایم.

حال می‌خواهم به جامعه پیرامونم بنگرم و با خود فکر کنم: «اگر آوینی بود در این دنیا با فرهنگ‌های دگرگون شده چه می‌کرد؟ به این پرده نقره‌ای پر از سیاه و سفید چگونه می‌نگریست؟ با آدم‌های زشت و زیبای هنر هفتم چه معامله‌ای می‌کرد؟»

نمی‌دانم... شاید اگر بود "اگرهای" زیر تحقق می‌یافت:

اگر آوینی بود مخملباف‌ها جرأت نمی‌کردند "توبه نصوح" خود را بشکنند و به جای خرج کردن هنرشان در سرزمین‌ مادری مخمل سیاست‌های بیگانگان را ببافند و در این میان به دنبال رابطه میان "... و فلسفه" هم بگردند.

اگر آوینی بود در موج اسکارسوارها و طوفان اسکارزده‌ها گرفتار نمی‌آمد چرا که معتقد بود نباید برای یک "جایزه" میان خودمان "جدایی" بیاندازیم.

اگر آوینی بود هنر را تنها برای هنر نمی‌خواست و نه تنها "بی‌خود و بی‌جهت" از دغدغه‌های اجتماعش فاصله نمی‌گرفت بلکه صدای مردم نجیبش را نیز با تمام وجود
"فریاد" می‌زد.

اگر آوینی بود بازار سینمای جشنواره‌ای تخته می‌شد و برق رضایت چشمان ملت به فلاش دوربین‌های ارزان‌قیمت قاهره و شانگ‌های ترجیح داده می‌شد.

اگر آوینی بود زندگی را "به همین سادگی" تعریف می‌کرد و بدون "هیچ" ادعای خاص بودن از خاطراتش در "سفر به چزابه" کام جان همه را شیرین می‌ساخت.

اگر آوینی بود تنها به پدید آمدن فیلمی "درباره الی‌" مسرور نمی‌شد و به ساخت مستندی درباره "علی استون‌" هم فکر می‌کرد.

اگر آوینی بود تنها لنز اندیشه‌اش را به "سعادت‌آباد" نمی‌دوخت و از رنج "بی‌پولی"
نیز با مردمانش سخن می‌گفت.

اگر آوینی بود با گرمای وجودش "برف روی کاج‌های" روشنفکران بی‌درد را آب می‌کرد و با تازیانه‌های نقدش آنان را نوازش می‌داد چنانکه به "هامون" البته دوست‌داشتنی
نیز این طعم را چشانید.

اگر آوینی بود نمی‌گذاشت هر اثر "خصوصی" روی پرده‌های عمومی خودنمایی کند و هر جنبنده‌ای ادعای"گشت ارشاد" بودن را داشته باشد.

اگر آوینی بود بر سر گلشیفته‌ بانگ بر می‌آورد که چرا "میم مثل مادر" را با میم مثل "مکاشفه‌ها" عوض کردی و به جای قلب ملت ایران صفحه فیگارو را برای اسم خودت برگزیدی.

اگر آوینی زنده بود از "نسل سوخته" این "سرزمین خورشید" با ما درد دل می‌کرد که چگونه با ساختن "بلمی به سوی ساحل" امنیت، ما را در لیست "نجات‌یافتگان" از تهدید و اسارت قرار دادند.

آری اگر آوینی بود خیلی چیزها بود و خیلی چیزها نبود...

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۱ ، ۱۸:۲۰
حسن زاده

بسم الله

«ألحمدلله الذی صَدَقَنا وَعدَه و اورَثَنَا الارض»

و سلام و درود بر این ملت شریف و بزرگوار که به راستی من کیستم که بخواهم لب به ستایششان بگشایم؟

چه زیبا گفت حضرت ماه، که: استکبار هرچه تیر در ترکش داشت، در این 33 سال هدر داد و اکنون شما هستید که می بایست حمله کنید و چه زیبا و جانانه هجوم برد امت حزب ا... بر لانه عنکبوت استکبار؛

خسته مباد دست هایتان، که چه محکم و کوبنده نواختید سیلی را به صورت شیطان بزرگ و نوکرانش و چه زیبا فرمود سید مظلوم ما، که:«ای امریکا از ما عصبانی باش و از این عصبانیت، بمیر!» البته الان درد سیلی را هم به عصبانیت اضافه کن و بعد بمیر!

آیا باز هم کسی هست که بپندارد انقلاب ما هنوز صادر نشده و ما تأثیری بر منطقه نداشته ایم؟! دو روز از این حماسه پرشکوه گذشت و سید حسن (که درود خدا بر روان اجدادش باد) چه جسورانه فرمود، که: اکنون بهترین و نزدیک ترین زمان است، برای نابودی اسرائیل!

غیرت و همت شما امت، فاصله ها را درنوردید و تبدیل به جرئت و جسارت شد در بیروت!

یقین بدانید که کوچک ترین واقعه ای که در این جمهوری اسلامی واقع شود، بر تمام دنیا تأثیر خود را خواهد گذاشت؛ یادتان هست که امام روح ا... فرمود، که: این مردم بهترین امت پس از مردمان صدر اسلام هستند؟! تمام ملک هستی را که بگردی، نمیابی بهتر از این مردم؛ خدا را دوست دارند و خدا هم آن ها را؛ در مقابل گردن کشان با تمام توان ایستاده اند و در برابر مؤمنان، خاضع و خاشع؛ در راه خدا با همه وجودشان جهاد کرده اند و لحظه ای از سرزنش سرزنش گران نهراسیده اند . . . و این است وعده الهی:

«فَسَوفَ یَأتِى ا...ُ بِقومٍ یُحِبُّهُم و یُحِبّونَه أذِلَةً عَلَى المؤمنین أعِزَةً عَلَى الکافِرین یُجاهِدونَ فى سَبیلِ ا... وَ لا یَخافونَ لَومةَ لائِم ذلِک فَضلُ ا... یُؤتیهِ مَن یَشاء و ا...ُ واسِعٌ عَلیم» (مائده 54)

«صدق ا... العلی العظیم»


بعدنوشت:این روزها حال و هوای دلم بارانیست .ملتمس دعایم ..........

 

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۹:۲۶
حسن زاده

 بسم الله

وسلام نام خداست

وکیل ما ، سیدالکریم(ع)

گاهی  یک جرعه نیاز،عطش توسل چنان در روحت شعله می کشد که تنها می خواهی درقبله باشی. به سویش بروی و نمانی جایی که طلبش نیست یاشایدطلبی نیست!ماندن در شلوغی این شهر گاهی سخت می شود و حتی صدای عبور ثانیه ها را از صفحه ی دلت فشار جانکاهی است ،می فهمی که باید به قبله شهر بروی!

گاهی می رسدکه درد ،گریبان صبرت را چنان می درد که باید امضای اجابت بگیری.گاهی  از همه چیز دلت می گیردو می خواهی جایی باشی شبیه هیچ جا مگر کربلا ! می خواهی ببری ، بشکنی ، رهاکنی و آزادشوی و می دانی راهی نداری جز به قبله ی این شهر!

گاهی دلت گدای کرامت کسی می شود که روایت است:"من زاره کمن زار الحسین یرتجا."حتی تشنه ی دیدارامامت هم که باشی،باز به این آستان کرامت پناه می بری . گاهی که دستت از نخیل لبیک کوتاه می شود و واسطه می جویی،وسیله ای که شفاعتت کند پیش خدا،وکیلی که امورت را به او بسپاری و کریمی که دردت راچاره کنی ، روبه سوی قبله می آوری!

او را وکیل نزد بهترین وکیل هایت بدارواین سیدالکریم را به قبله دلت بنشان که او را منزلتی در تقوی و بزرگی در علم بوده و همواره مورد تفقد امامت.یار واقعی امام هادی (علیه السلام) و مورد اعتماد امام رضا(علیه السلام) و بزرگی که این خلق از اعجازش کم ندیده اند.

آری این سیدالکریم وکیل است.اصلا بیا تمنا کن که وکیلت باشد. در امورت وکیل و مشاورش قرار بده تا ببینی که چگونه کفالتت می کند.آستین سبز توسل را به درگاه کرمش ببند و وسیله ی یافتن مسیر خیرت بدارش،کبریایی خود را بیرون در بنه و با تواضع به بارگاهش قدم زن ،تابدانی که چرا سیدالکریم خواندنش و نداسته بدانی که فرزند حسن مجتبی ست وحسنی سیره!

روبروی حریمش که دست به سینه می ایستی ،یا نه،از کوچه ی کنار بازار که روانه  ی حرم می شوی ،ناخودآگاه یاد خیابان حرم در کربلا می کنی و سلام می دهی که السلام علیک یا اباعبدالله!

امیدوارانه سلام می دهی که برایت بنویسد ثواب زیارت جدش را.

ببین چگونه سلامش می دهی و خطابش می کنی:که ای بنده وارسته ی خدا که در زیارت شما امید پاداش زیارت اربابمان حسین (علیه السلام)است،مرا در بهشت همنشین خویش دار.

آری اینجا هم حسن مجتبی (علیه السلام) را سلام می دهی و حسین (علیه السلام) را!هم پیامبر(صلوات علیه) را و هم امیرالمونین(علیه السلام)را.هم کربلایی هستیم و هم زائرمدینه.

و در آخر می گوییم:

                                       ما محبان و مقیم حضرت عبدالعظیممیم      

                                        ریزه خواران کنار سفره آن ذوالنعیمیم

                                        چون طواف مرقدش با کربلا باشد برابر

                                   زین سبب هم زائر کرببلا هم زائرعبدالعظیمیم 

پی نوشت:

4 ربیع الثانی سالروز ولادت کریم ابن کریم ،حضرت عبدالعظیم (ع)را تبریک میگم

 بعدنوشت:

این روزا برام دعا کنید لطفا

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۰ ، ۱۶:۵۱
حسن زاده